تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم - 2
آیا بسم اللَّه جزء سوره است ؟!
به اعتقاد اهلبیت رسول اللّه علیهم السلام که صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاکى آنها به صراحت بیان شده است ، آیه «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» آیه اى مستقل و جزء قرآن است . فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده که «بسم اللَّه» جزء سوره است . (4)
در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مساله نیست، که بِسْمِ اللَّهِ جزء سوره حمد و همه سوره هاى قرآن است ، اصولا ثبت" بِسْمِ اللَّهِ " در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها ، خود گواه زنده این امر است ، زیرا مى دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است ، و ذکر" بِسْمِ اللَّهِ " در آغاز سوره ها از زمان پیامبر (ص) تا کنون معمول بوده است .
از مجموع مستندات چنین استفاده مى شود که حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره مى دانند .
گذشته از همه اینها سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن بِسْمِ اللَّهِ را در آغاز هر سوره اى مى خواندند ، و متواترا نیز ثابت شده که پیامبر (ص) آن را نیز تلاوت مى فرمود ، چگونه ممکن است چیزى جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند ؟ (2)
و اما اینکه این نام شریف بر سر هر سوره تکرار شده، نخست باید دانست که خداى سبحان کلمه (سوره) را در کلام مجیدش چند جا آورده، از آن جمله فرموده: (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ) و فرموده : (فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ) و فرموده : (إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ) و فرموده : (سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها) . از این آیات مى فهمیم که هر یک از این سوره ها طائفه اى از کلام خدا است ، که براى خود و جداگانه ، وحدتى دارند ، نوعى از وحدت که نه در میان ابعاض یک سوره هست و نه میان سوره اى و سوره اى دیگر .
و نیز از اینجا مى فهمیم که اغراض و مقاصدى که از هر سوره بدست مى آید مختلف است ، و هر سوره اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ایفاء مى کند ، غرضى را که تا سوره تمام نشود آن غرض نیز تمام نمى شود و بنا بر این جمله (بسم اللَّه) در هر یک از سوره ها راجع به آن غرض واحدى است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است . (3)
و اما اسم ؟ این کلمه در لغت بمعناى لفظى است که بر مسمى دلالت کند، و این کلمه از ماده (سمه) اشتقاق یافته و سمه به معناى داغ و علامتى است که بر گوسفندان مى زدند تا مشخص شود کدامیک از کدام شخص است و ممکن هم هست اشتقاقش از (سمو) به معناى بلندى باشد ، مبدأ اشتقاقش هر چه باشد کارى نداریم ، فعلا آنچه لغت و عرف از لفظ (اسم) مى فهمد ، لفظ دلالت کننده است و معلوم است که لازمه این معنا این است که غیر مدلول و مسمى باشد . (3)
به هر حال بعد از کلمه" اسم"، به کلمه" اللَّه " برخورد مىکنیم که جامعترین نامهاى خدا است ، زیرا بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى دهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مى سازد ، تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان" اللَّه " مى باشد .
به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى کلمه" اللَّه " گفته مى شود .
آرى تنها" اللَّه " است که جامعترین نام خدا مى باشد ، لذا ملاحظه مى کنیم در یک آیه بسیارى از این اسماء ، وصف"
اللَّه "
قرار مى گیرند :
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ . (2)
همچنین لفظ جلاله (اللَّه)، اصل آن (ال اله) بوده، که همزه دومى در اثر کثرت استعمال حذف شده، و بصورت اللَّه در آمده است، و کلمه (اله) از ماده (إله) باشد، که به معناى پرستش است، وقتى مى گویند (اله الرجل و یاله)، معنایش این است که فلانى عبادت و پرستش کرد، ممکن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، که بمعناى تحیر و سرگردانى است ، و کلمه نامبرده بر وزن (فعال) به کسره فاء، و بمعناى مفعول (مالوه) است ، هم چنان که کتاب بمعناى مکتوب (نوشته شده) مى باشد ، و اگر خداى را اله گفته اند ، چون مالوه و معبود است ، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناسایى او حیران و سرگردان است . (3)
ادامه دارد ...
منابع :
1 - الجدول فی اعراب القرآن
2 - تفسیر نمونه
3 - ترجمه تفسیر المیزان
4 - تفسیر نور