شب و روز عید فطر بود و هنگام تبریک عید، با ارسال پیامک این عید رو به دوستان تبریک میگفتم ...
چیست دلچسب ترین عیدی این شهر الله
یک سحر وقت اذان صحن اباعبدالله ...
عید فطر مبارک
نمیدونم از کجا شروع شد، از عید فظر بود ، از شب قدر بود ، از زیارت عاشورای وداع با معین بود ، از دو روز بعد از کنکور که بعد مدتها دانشگاه رفتیم و اطلاعیه ثبتنام رو تو دانشگاه دیدیم بود یا ... ولی هرچه بود شیرین بود ، حتی با روزهای تلخ و شیرین زیادی که برام بعنوان خاطره ثبت شد.
روز تلخی مثل 21 اسفند که نتایج قرعه کشی اعلام شد، و هر چه اسامی رو بالا پایین می کردیم اسممون تو لیست نبود، یا از آن شب سخت تر هم شب عید بود ... یا روز شیرینی مثل 23 فروردین که احمد اومد و گفت انصرافیا زیاد شدن ، میتونیم بریم کربلا ... و ... .
روزهای تلخ و شیرین گذشتن و حالا چند روزی بیشتر به حرکت نمونده. ان شاءلله اگر مشکلی پیش نیاد و اجل مهلت بده هفته آینده با دوستان عازم کربلا هستیم. از تمامی بزرگواران و دوستان عزیز تقاضا دارم بدی ها و کاستی هایی که از بنده دیدن رو به بزرگی خودشون ببخشند و بنده رو حلال کنند. اگر دینی هم به گردن بنده هست بفرمایید تا قبل از سفر ادا کنم. ان شاءلله شب نیمه شعبان در حرم ارباب نایب الزیاره تان خواهم بود.
رسد روزی که در سجده بگویم
رسیدم کربلا الحمدلله ...